عبادت کردن به زيادي روزه و نماز نيست، بلکه (حقيقت) عبادت ، زياد در کار خدا انديشيدن است. لَيسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصيّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر في أمر اللهِ. (تحف العقول، ص448) |
|
کسي که با خدا مانوس باشد، از مردم گريزان گردد من آنَس بِالله اِستوحَشَ مِنَ النّاس (مسند الامام العسکري، ص287) |
|
تمام پليديها در خانه اي قرار داده شده و کليد آن دروغگويي است. جُعِلتِ الخَبائِثُ في بَيت وَ جُعِل مِفتاحُهُ الکَذِبَ (بحار الانوار، ج78، ص377) |
|
در مقام ادب همين بس که آنچه براي ديگران نمي پسندي ، خود از آن دوري کني کَفاکَ ادبا تَجنُّبُکَ ما تَکرهُ مِن غَيرکَ (مسند الامام العسکري، ص288) |
|
وصول به خداوند عزوجل سفري است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد ان الوصول الي الله عزوجل سفر لا يدرک الا بامتطاء الليل (مسند الامام العسکري، ص290) |
|
تواضع و فروتني نعمتي است که بر آن حسد نبرند التواضع نعمة لايحسد عليها (تحف العقول، ص489) |
|
اظهار شادي نزد غمديده ، از بي ادبي است لَيسَ مِنَ الاَدَبِ اِظهارِ الفَرَح عِندَ المَحزونِ (تحف العقول، ص489) |
|
از افشاى اسرار و رياست طلبى بپرهيز كه اين دو آدمى را به هلاكت مي كشاند إيّاك وَالإذاعَةَ وطَلَبَ الرِّئاسَةِ فَإنَّهُما يَدعوانِ إلَى الهَلَكَةِ تحف العقول ، ص 487 |
|
مومن براي مومن برکت و براي کافر، اتمام حجت است. المومن برکة علي المومن و حجة و علي الکافر (تحف العقول، ص489) |
|
جدال مکن که ارزشت مي رود و شوخي مکن که بر تو دلير شوند لا تُمار فَيذهَبَ بَهاوُک وَ لا تمازح فَيجتَرَاُ عَلَيک (تحف العقول ص 486) |
|
کوشنده ترين مردم کسي است که گناهان را رها سازد. اَشَدُّ النّاس اجتهاداً مَن تَرَک الذُّنوبَ. (تحف العقول ، ص 489) |
|
از افشاى اسرار و رياستجويى بپرهيز ؛ زيرا اين دو به هلاكت كشانند إيّاكَ وَالإذاعَةَ وطَلَبَ الرِّئاسَةِ فَإنَّهُما يَدعُوانِ إلَى الهَلَكَةِ الخرائج و الجرائح ، ج 1، ص 450 |
|
هر که نهاني برادر خود را پند دهد او را آراسته و زيور بسته ، و هر که در برابر ديگرانش پند دهد زشتش کرده . من وعظ أخاه سرا فقد زانه ، و من وعظه علانية فقد شانه (تحف العقول ، ص 520) |
|
هيچ عزّتمندى حق را ترك نكند ، مگر آن كه خوار شود ، و هيچ خوارى بهحق نگرايد ، مگر آنكه عزّت يابد. ما تَرَكَ الحَقَّ عَزيزٌ إلّا ذَلَّ ولا أخَذَ بِهِ ذَليلٌ إلّا عَزَّ تحف العقول، ص 484 |
|
عبادت پر روزه گرفتن و پر نماز خواندن نيست ، عبادت پر انديشه کردن در امر خداست. ليست العبادة کثرة الصيام و الصلاة ، و إنما العبادة کثرة التفکر في أمر الله (تحف العقول ، ص 518) |
|
علامت هاي مؤ من پنج چيز است: خواندن پنجاه و يك ركعت نماز (هفده ركعت فريضه و سى و چهار ركعت نافله) خواندن زيارت اربعين و انگشتر در دست راست كردن و پيشاني را در سجده بر خاك گذاشتن و بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمن الرَّحيمِ را بلند گفتن علامات المؤمن خمس: صلاة الإحدى والخمسين وزياره الاربعين والتختم باليمين وتعفير الجبين والجهر ببسم الله الرحمن الرحيم بحارالأنوار ج 85 ص75 رواية7 باب24 |
|
شادى كردن در حضور غمگين، از ادب به دور است لَيْسَ مِنَ الاَْدَبِ اِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الْمَحْزونِ غرر الحكم، ح 10875 |
|
براى ادب تو همين بس که آنچه را از ديگران نمى پسندى، از آن دورى کنى. کفاک اَدَبا تَجَـنُّـبُک ما تَکرَهُ مِن غَيرِک (بحارالأنوار، ج 78، ص 377) |
|
دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست: ايمان به خدا و سود رساندن به برادران خَصلَتانِ لَيسَ فَوقَهُما شَىْءٌ: أَلاِيمانُ بِاللّهِ وَ نَفعُ الاِخوانِ تحف العقول، ص520 |
|
شادى کردن در حضور غمگين، از ادب به دور است لَيسَ مِنَ الاَدَبِ اِظهارُ الفَرَحِ عِندَ المَحزونِ (غرر الحکم، ح 10875) |
|
آن که از مردم پروا نکند، از خدا نيز پروا نمى کند من لم يتّق وجوه الناس لم يتّق الله (بحارالانوار،ج??،ص???) |
|
تقواى الهى پيشه کنيد و مايه افتخار و آبرو باشيد نه مايه ننگ و شرمندگى اِتَّقُوا اللَّهَ وَ کونُوا زَيناً وَ لا تَکونُوا شَيناً (تحف العقول، ص 488) |
|
نسبت بسم الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم خدا ، از سياهي چشم به سفيديش نزديکتر است . بسم الله الرحمن الرحيم أقرب الي اسم الله الأعظم من سواد العين الي بياضها (تحف العقول - ص 517) |
|
چه بد است آن بنده خدا که دورو و دو زبان است. در حضور برادرش او را مي ستايد و در غياب او بدگوئيش مي کند. اگر عطايي به برادرش رسد حسد برد، و اگر گرفتار گردد او را وانهد. بئس العبد عبد يکون ذا وجهين و ذا لسانين، يطري أخاه شاهدا، و يأکله غائبا، إن أعطي حسده، و إن ابتلي خانه (تحف العقول ، ص 518) |
|
چه زشت است براي مؤمن دلبستگي به چيزي که او را خوار مي کند ما أقبَحَ بِالمؤمِن أَن تَکوُن لَه رَغبَة تَذِلَهي (تحف العقول ، ص 520) |